عجب مترو نوشتي ، نوشتيااااا
حالا فکرشو بکن من يه مدت محل کارم توي خود ايستگاه امام خميني بود و من مجبور بودم توي اوج شلوغي سوار و پياده شم
7 صبح و 5 عصر، اينقد صحنه هاي باحال آدم ميبينه که نگوووو...
اينه که ماها ديگه از فشار قبر هيچ ترسي نداريم چون نمونه ي دست ساز بشريتش رو تمرين نموديم اساسي:-ديييييي
ما کفاره گناهامون رو همين دنيا ميديم هم با فشاري که متحمل ميشيم و هم با ديدن قيافه هاي استغفرالهي...
سلام
ايول خيلي خوب گفتي
قسمت اول منظورمه
منتظر ادامه تجربياتت هستم